عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

چه کرده ای با دلم

چه کرده ای با دلم...


چه کردی با من ، که اینک در حال خودم نیستم ، چه کردی با دلم ،که مثل گذشته ها آرام نیستم
لحظه ای نیامده که در فکر تو نباشم ، یا حتی حس کنم تنها باشم....
چه کرده ای با من که چشمهایم هر شب رو به آسمان است ، دلم لحظه به لحظه منتظر باریدن باران است...
تو چه کرده ای با من ، امان از آن چشمهای زیبایت...
لحظه ای آرامش میخواهم ، آن هم در کنار تو ، اما افسوس که اینک راضی ام حتی به شنیدن صدای تو
یک لحظه کافی بود برای اینکه مرا در دام خودت بیندازی ، تنها یک لحظه ، فقط یک لحظه!
یک لحظه کافی بود تا زندگی را به رنگی دیگر ، لحظه هایم را با حالی دیگر و قلبم را به این روز ببینم
تو چه کرده ای با من ، امان از آن خنده های شیرینت...
یک لحظه کافی بود تا دلم دیوانه شود ، همچو یک پروانه شود ، تا بسوزد و بسوزد و آب شود همچو شمع در دل احساساتم ....
حال عجیبی دارم ، حس خوب اما دلگیری دارم ، شبیه دلهره ، ترس !
لحظه ای آرامش ندارم ، من که جز تو کسی را ندارم که به این حال انداخته است مرا....
تنها با بودنت ، بودنت ، حس کردنت ، گرفتن دستهایت ، به آرامش خواهم رسید....