عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

میلادم با یاد حسین

میلادم با یاد حسین

در این پاییز برگ ریزان ، در کنار شمعی فروزان ، با یاد حسین (ع)،
 به عشق او که سالهاست با یاد او نفس میگیرم ، میلاد خود را جشن میگیرم
به دور از هر دین و مذهبی ، عشق است حسین ، زیرا در وجودش انسانیت بود...
سالهاست که از تولدم تا به امروز ، هر سال ، مشکی بر تن می پوشم و با یادش آرام میگیرم
یا اباعبدالله ، دستم را بگیر به یاری خدا ، نفس تازه میکنم در روز میلادم با نفسهای تو....
و چه غریبانه رفتی از این خانه ، من مانده ام و دنیایی عاشقانه با تو...
این خزان ، برگ ریزان تر از گذشته هاست ، شاخه ها خشکیده تر از همیشه ، برگها با اشک میریزند بر زمین!
به احترامت ، روز میلادم را در کنارت سر میکنم ، به احترامت چشمهایم را تر میکنم ، آخر این شعر را دوباره از سر میکنم...
دستهایم را بگیر اباعبدالله تا با تو میلادم با شکوه تر از همیشه با نام و یادت بگذرد...
من که سالها ، از آغاز تا به امروز در عزای تو سهیم بوده ام ، دستهایم را بگیر و مرا یاری کن ، میلادم را بهاری کن
و از احساس خویش چیزی نمانده جز چند قطره اشک شوق به عشق شمع روشنی که هیچگاه نمیسوزد، خاموش نمیشود!