ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | ||||
4 | 5 | 6 | 7 | 8 | 9 | 10 |
11 | 12 | 13 | 14 | 15 | 16 | 17 |
18 | 19 | 20 | 21 | 22 | 23 | 24 |
25 | 26 | 27 | 28 | 29 | 30 |
آخرین اعتراف
نویسنده و گوینده : مهدی لقمانی
شانه های تو ، تکیه گاهیست از جنس آرامش ، ناب ترین لحظه عشق
رها میشوم آن لحظه از هر چه غم در دنیاست ، سکوت و آرامش ، این خلاصه ای از محفل عاشقانه ماست
از خواب که بیدار میشوم ، تو اولین کسی نیستی که بخاطرم می آیی، چون تمام شب را در خوابم بوده ای ....
پاک نمیشوی از قلبم ، نمیروی هیچگاه از خاطرم ، وقتی تو نقش بسته ای بر وجودم و تمام خاطرات زندگی ام در کنار تو گذشته ...
چه ترکیب ماهرانه زیباییست رنگ چشمانت ، مست نگاهت شده ام...
من خوشبخت ترینم آنگاه که تو سهم دلم شده ای و دیوانه ترینم آنگاه که دلم جنبه عاشقی را ندارد....
دست خودم نیست ، وقتی عشقت حالم را دگرگون میکند..
یک بار برای همیشه گفتم تو را دوست دارم ، این آخرین اعتراف زندگی ام شد ...
مرا حبس کن در وجودت ای همنفس
هر جا باشم، مال توام ، در مستی ، خراب توام
در تنهایی ، به فکر توام ، در این قفس ، اسیر توام
لحظه های عاشقی ام را مدیون توام
در عمیق ترین نقطه قلبم هستی ، بمانی برایم که در جایگاه خودت هستی
نمیدانستم عشق چگونه است و نهایتش کجاست ، تا که تو آمدی و من به بی نهایت عشق رسیده ام...
به یاد نمی آورم بر دلم چه گذشت ، تنها چیزی که یادم می آید چشمانت است که مرا اینگونه درگیر تو کرد ....
دلم زمزمه های دوست داشتنت میخواهد ، که نمیگویی ، فقط نشانم میدهی آنگاه که آغوشم را زیر و رو میکنی .....
دلمو گذاشتم به حال خودش باشه
از من و همه اونایی که آرامشو ازش میگیرن دور باشه
گذاشتم به حال خودش ، که نه دلتنگ کسی بشه ، نه بهونه ی کسیو بگیره ، نه بشکنه ، نه منتظر کسی بشینه
کسی نمیتونه سر به سر دلم بذاره ، نمیتونه این لحظه های خوبی که داره رو ازش بگیره
خزان تو راهه ، اما ساقه دلم ، انگار که تازه جوونه زده ، در میون یه عالمه خاکستر که روش ریخته
وقتیکه که زندگی زیر و رو میشه، توی اعماقش یه امید دوباره هس..
همیشه نباید منتظر بهار موند ، همین امروز هم میشه دوباره شروع کرد ، روی بعضی آدمها رو خط کشید و دل رو به حال خودش رها کرد....
آشنای قدیمی
نویسنده و گوینده: #مهدی_لقمانی
از ادامه روزهای باهم بودن یک غم ماند و دل تنها و حسرتی که تمامی ندارد،یک من و یک تویی که هر لحظه باهم و بدون همیم
یک من و یک دنیا و تویی که نیستی ، تویی که فقط یادت مانده و تمام آن دقایق پر از دلتنگی و انتظار....
میگویند این نیز میگذرد ، اما نمیگذرد برایم لحظه های بی تو بودن ، نمیگذرد روزهایی که من همچنان چشم انتظارت نشسته ام.
همه چیز تمام شدنیست ، جز تویی که در دلم ریشه کرده ای ، تویی که تمام دلم را با شاخه های عشقت درگیر کرده ای
ای آشنای قدیمی ، امروز شاید برایت غریبه باشم ، اما من گاهی عاشق غریبه ای میشوم که روزی بخاطرش با همه غریبه شدم...
بخاطرش در برابر همه چیز سکوت کردم و اسیری فریادی بی صدا شدم
تا ابد میخوامت
نویسنده و گوینده: مهدی لقمانی
چه صدای دلنشینی داری ، صدام کن
چه عاشقت شده باشم ، چه وابسته، من این حسو تا ابد میخوام
نمیدونم چی شد که دلم زد سیم آخر و گفت فقط تو رو میخواد
حالا دیگه دلم ادای عاشقا رو در میاره، هم دلتنگ میشه ، هم بی قرار ، هم بهونه میگیره ، گاهی هم یک حس دیوانه وار
اینبار میدونم کجای کارم ، یه جایی ام که نه راه پس دارم ، نه راه پیش
جایی ام که فقط باید تو باشی ، که حستو لمس کنم ، بیای توی خیالمو ، کلا یه آدم خیالاتی بشم
قدم میزنم و عاشقی میکنم، هر کاری میکنم ، همون لحظه به توفکر میکنم، همیشه در مقابل چشمام هستی ، اگه پیشم باشی که حس میکنم اون لحظه تو خود عشق هستی....
اینبار وقتی دیدمت ، محکمتر بغلت میکنم میخوام وجود سردمو مثل همیشه گرم کنی ، مثل همیشه بهم این حسو بدی که من همیشه یکی دارم که بهش دل بستم و تکیه کردم، کسی که هیچوقت پشتمو خالی نمیکنه ....