عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه
عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق _ غوغای عشق در دفتر عشق

عشق؛دفتر عشق؛مهدی لقمانی؛متنهای عاشقانه

اس ام اسهای عاشقانه با متنهای مهدی لقمانی

 

اس ام اسهای عاشقانه  

با متنهای مهدی لقمانی   

 

*********************************

 

-تو دیگر بی وفا نباش ، با ما با صداقت یار باش ،
من که جز تو کسی را ندارم ،
تو را به آن چشمهای زیبایت قسم، اشکم  را در نیار!


-جز یک قلب تنها ، چیزی در وجودم نیست که لایقت بدانم ، 
این قلب هم مال تو ، میخواهم از این لحظه تا آخرین نفس عاشقت بمانم!


-تا به امروز سرپناه من همان تنهایی دیروز ، 
تا به حال ندیده ام یاری بهتر از آن غم بیمار!


-به امید فردا ننشسته ام زیرا امروز که با توام دیگربه  فردا نیازی ندارم ،
امروز را میخواهم ، زیرا تو  در کنار منی ، 
من که همیشه گفته ام تو تا ابد مال منی!


-قلب من بازیچه نبود ، عشق تو خیالی بیش نبود!
من که در خیال تو نیز  دلم شکست ، من که در خیال تو نیز چشمهایم بارانی شد!


-چه زود گذشته ها را به دست فراموشی سپردی ،
همان بهتر که کوله بار عشق را از دلم برداشتی و رفتی، 
هیچ احساسی ندارم به تو ، باز هم میگویم لعنت به تو!


-اگر روزی  آمدی و دیدی من در این دنیا نیستم، 
دیگر دنبال من نگرد که من در قلب تو هستم!


-تو یک حادثه نیستی ، رویای شیرینی در باور من هستی!
عاشق شدنم اتفاق نبود ، همان رویای شیرین بود ،که به حقیقت پیوست!
آن رویا خاطره نشد ، بهانه ای شد برای، با تو عاشقانه زیستن!


-مرا یاری کن ، تو که دوای دردهای منی ، قلب مرا تسکین کن!
ای تو که تنها نیاز منی ، مرا از همه چیز و همه کس بی نیاز کن!


-در قلبم دیگر جای تو نیست ، در عاشقانه هایم هیچ کلامی از نام تو نیست!
دیگر در زیر باران هیچ یادی از تو نیست ، در لحظه غروب دلم برایت تنگ نیست!
فراموشت میکنم ، دیگر هیچ احساسی نسبت به تو نیست....


-از تو نفرت دارم ، دیگر به وجود تو هیچ نیازی ندارم ،
عشق را مقدس تر از آن میدانم که تو را معشوق خودم بدانم!


-برایت از احساسم مینویسم، بخوان
برایت از عشق میگویم ،همیشه با من بمان!


-ببین حال مرا ، این قلب مجنون مرا ، 
ببین که من در روزهای تنهایی اینگونه نبودم ،
آنگاه که تو را دیدم بیمار شدم ، از درد عشق شکسته شدم !


-سهم من از نوشتن مشق عشق ، دلشکستن بود، 
دلخوشی من همان چند خطی که به عشق تو نوشتم بود...


-به احترام عشق یک دقیقه سکوت...
برای یک عمر تو را داشتن دستهایم رو به قنوت!


-عزیزم مرا ببخش که جز این فریاد ، جز قطره های اشکم ،
جز تحمل لحظه های دلتنگی احساسی را ندارم تقدیمت کنم ، 
اگر بخواهی قلبم را هم فدایت میکنم....


-به احترام چشمهایت زیبایت ، اشک میریزم ، 
به عشق آن قلب مهربانت ، برایت میمیرم!


-دوستت دارم ، این همان فریادیست که تا ابد خواهی شنید ،
عاشقت هستم ، این همان احساس زیباییست که تا ابد حس خواهی کرد....


-آن زمان که تو بودی ، دنیا برایم بهشت بود ، این تقدیر و سرنوشت بود که تو رفتی
اما هنوز هم دنیا برایم زیباست ، زیرا یاد تو همیشه در دلهاست!


-دیروز در زیر تک درختی خشکیده به انتظار من مینشستی ،
امروز در کنار باغی پر از گل به انتظار دلداری دیگر


-دیروز با یک شاخه گل به دیدار من می آمدی ،
 امروز با دسته گلی پر، به استقبال همزبانی دیگر


-دیروز دستهای مرا میگرفتی و در کنارم قدم میزدی ،
امروز در بستری نرم در آغوش همبستری دیگر


-عشق با تمام تلخی هایش ، شیرین است!
گرچه انتظار سخت است ، اما پایان انتظار ، آغاز زندگی است!


-هر روز مست تو ام ، در این حال مستی ، باز هم در غم دوری توام!
دفترم پر از شده از بهانه های من ، چشمهایم پر شده از اشکهای من ،
چگونه سر کنم بی تو این لحظه های دور از تو بودن را!


-هیچگاه احساس تنهایی نمیکنم ، 
حالا که تو را دارم هیچگاه احساس بی کسی نمیکنم،
حالا که تو هستی هیچگاه احساس بی پناهی نمیکنم  ،
حالا که در کنارم نیستی هیچگاه احساس نمیکنم که دور از تو هستم ، 
تو در قلب منی و من تنها نیستم !


-حالا که لحظه های زندگی را به یاد تو سر میکنم ، دلتنگی معنا ندارد،
حالا که به یادت تک تک ستاره ها را میشمارم ، غصه خوردن دلیلی ندارد ،
حالا که عاشقت هستم ، تنهایی در قلبم جایی ندارد !


-در این آسمان پر ستاره ، یکی از  ستاره ها در آسمان نیست!
سپیده می آید اما خبری از رنگ آبی آسمان نیست!


-شعری بدون قافیه ، تشبیه نمیکنم خورشید را به قلب آسمان ،
زیرا خورشید قلب آسمان است ، ماهی که شبها در آسمان می آید بهانه است!


-تو طلوعی هستی در آسمان تاریک زندگی ام ، 
نمیخواهم در این طلوع زیبا غروب همیشگی ام را ببینم !


-میدانم که چرا هستم ، تو هستی که من نیز هستم!
میدانم که چرا زنده ام ، تو مال منی که هنوز نمرده ام!
میدانم که چرا دوستت دارم ، تو نفسهای من هستی 
که با تو عاشق لحظه به لحظه نفس کشیدنم!


-آنگاه که اشک از چشمانت میریزد میفهمی که چقدر دلت گرفته است!
آنگاه که گریه هایت نا تمام است میفهمی که چقدر دنیا بی وفا است!


-تو در همان بام بنشین و آواز بخوان ، من به سوی تو می آیم ،
 تو از عشق دلهره ای نداشته باش ، من عاشقت میمانم!


-در لا به لای پرتو غروب ، میبینم لحظه ای پر غرور ،
به سوی خورشید میروم تا وجود سردم ، 
گرم شود و گذشته های تلخ به فراموشی سپرده شود!


-اگر میتوانستم بدون تو بمیرم ، تا به حال صدها بار مردم ولی زنده شدم ، 
به عشق تو بیخیال آن دنیا شدم !


-کاش میتوانستم رها شوم از زندان تو، 
دوباره بشکن قلبم را که حکم آزادی در دستان توست!


-خوش آمدی به خانه قلبم ، خانه ای که پر از عشق و محبت است!
خوش آمدی به خانه قلبم ، خانه ای که سردر آن شعری از صداقت است!


-دلتنگی معنا ندارد آنگاه که تو در قلب منی ، 
همصدا باش با عشق ای تو که دنیای منی!


-تاریخ مصرف این قلب خیلی وقت است که گذشته ، 
به سوی آن نیا  که خطر مسمومیت بر روی دیواره های آن نوشته!
آواز کلاغ سفید به از سکوت کبوتر سیاه!
این یک هشدار بود که هیچگاه به سوی من نیا!


-تو که میگفتی تنها مال منی ، پس چرا برای همه چشمک میزنی!
تو که میگفتی تنها در قلب منی ، پس چرا در قلب همه پرسه میزنی؟


-عشق من بی ریاست ، اگرچه همیشه بی صداست ، 
بشنو صدای گریه هایم را که این غمی ناآشناست!


-او در قلب من است ، اما در کنارم نیست ، 
این خواسته سرنوشت است که این عشق پاک ، رویایی بیش نیست!
برای من خیالی بیش نیست که او مال من است ، 
اگر از من بپرسند میگویم او دنیای من است!


-عشقی که در قلب من است ولی جرات گفتنش نیست ، 
اما من عاشقت میمانم هیچ خیالی نیست!


-روزگاری بود که چشمهایم از غم دلتنگی تو بارانی میشد ،
شبهای من با حضور تو مهتابی میشد ، 
حالا تو نیستی و من غرق دردها شده ام ،
 باران نمییارد و من مثل کویر شده ام


-ای عشق ماندگارم ، گرچه میدانم بهشت در زیر پای تو است ،
همه گلهای باغ زندگی بدرقه راه تو است ، این شاخه گل سرخ تقدیم به تو ،
 با اینکه اگر دنیا را هم نثارت کنم باز هم کم است!


-میتوانم کسی باشم که آسمانش پرستاره است ، 
رنگ عشق را ندیده ولی عاشق است!
میتوانم شمعی باشم که عاشق هزار پروانه است ، 
سوختن پروانه را باور ندارد و مثل خورشید گرم گرم است!


-آسمانی بی ستاره دارم ، قلبی آواره دارم ، نه شمع هستم و نه خورشید ، 
من یک دل مهتابی دارم!


-آنقدر در جستجوی تو در کوچه پس کوچه های بی کسی گشتم 
که خودم نیز گمشدم!
آنقدر به انتظارت نشستم ، مدتها در حسرت تو سوختم 
که هنوز هم در پی تو هستم!


-آنقدر از تو نوشتم ، که هنوز به صفحه اول دفترم برنگشتم
تا بخوانم آنچه را که از تو نوشته ام!


-بگذار در عشقت غرق شوم ، قایقی نمیخواهم ، 
بگذار در زیر این باران به یادت قدم بزنم سرپناهی نمیخواهم!
بگذار عاشق بمانم ، دلیلی نمیخواهم ، بگذار که بسوزم ، آتشی نمیخواهم!


-بگذار که در عشقت غرق شوم ، قایقی نمیخواهم ، بگذار که برایت بمیرم ، 
آن دنیا را به عشق تو میخواهم!


-بی تو دنیا برایم زندانی بیش نیست 
دشت سرسبز عشق برایم کویری بیش نیست!
بی تو دیگر جای من در این دنیا نیست ، تو بگو شعار است ، 
اما حرف من حقیقتی بیش نیست!


-چند قطره خون ، حرام شد زندگی ، یک شب شوم!
نفس در سینه حبس ، توقف تپشهای قلب، همین و بس!
چند نقطه ... نوار قلب خطی مستقیم ....پایان زندگی ... نه اینبار سر خط!


-اینک اگر زنده ام در خاطر من هستی که پر پر نشده ام ، 
من شمعی هستم که همچنان به عشق تو میسوزم!


-ساحل قلبم آرام است ، همچنان دلم گرفتار است ،
 به انتظار نشسته ام ، باز هم دل به رویاها بسته ام!


-انتظار در کنار دریا برای تو زیباست ، 
عشق من کجایی که مهرت حتی از آن دور دستها نیز پیداست!

 

-کسی نمیداند که اشکهایم از غم چیست! 
آن غوغایی که در دلم به پا شده غوغای چیست!


-طعم اشک شور است ، راه ما از هم دور است ، 
آخر نیز جای همه ی ما در گور است!


-دلم میخواهد جایی باشم که سکوت هم باشد ، 
موسیقی آرام در حال پخش باشد و
من تنها بنویسم ، بنویسم نه برای خواندن ، برای ماندن!


-عشق من باش ، تپشهای قلب من باش ، مثل نفس در سینه ی من باش!


-آمدم که وجود تو باشم ، اگر روزی عمرم تمام شود در قلب تو باشم ، 
حتی اگر از این دنیا رفتم در خاطر تو باشم!


-آمدم که بگویم هر گاه بخواهی فدایت میشوم ، 
اگر بارها برایم غریبه شوی باز هم عاشقت میشوم!


-اینبار نیامده ام که شکسته شوم ، 
از غم عشق آشفته شوم و از درد عشق بمیرم، 
اینبار آمده ام که تنها از عشق تو بمیرم!


-اگر دیگر روزی در این دنیا نبودم ، نگو که بی وفا بودم ،
اگر تو را تنها گذاشتم نگو که عاشق نبودم ،
لحظه ای به سر خاکم بیا و مرا یاد کن ، 
این روح دلتنگ را که در آن دنیا نیز بهانه تو را میگیرد آرام کن !


-عشق من هستی ، تا ابد ، حتی در آن دنیا نیز همه وجودم هستی ، 
تو مال منی تا قیامت در قلب من هستی!


-از پشت پنجره شیشه ای قلبم بنشین و به دلتنگی ها نگاه کن ،
تو از جنس منی ، مرا از غم رها کن!
تو مال منی ، از پشت همین شیشه ی شکستنی عشق را صدا کن!


-وجودم به خاطر فاصله هاست که سرد است ، 
حضورت در کنارم تنها آرزوی من است، 
بتاب ای خورشید همیشه تابانم که گرمای تو شامل حال من است!


-این قلب من است که بی تاب است ،  
سالهاست که گرفتار است ، 
به درد عشق دچار است ، دوای دردم هستی ، 
ای تو که تنها دلیل نفس کشیدنم هستی!


-مینویسم تا هر جایی بخوانی آنچه درون قلب من است !
دوستت دارم عشق من این تنها حرف دل من است!


-محو تماشای تو ، غرق شده ام در چشمان زیبای تو!
گرمی دستان تو ، چه آرامشی دارم در کنار تو!
خیره به چشمانت ، نیست در این دنیا به زیبایی چشمهای تو!


-هر چه زمان میگذرد ، دلتنگی هایم بیشتر میشود ،
آنگاه که شب و روز بیقرارم ، بیشتر از گذشته عاشقتر میشوم!


-من که میدانم عاشق بارانی ، چشم به راه ابرهای آسمانی ،
راز قلب تو در این  لحظه بیقراری ، دلگیر نشو از این شب مهتابی!


-رها میشود دلتنگی ها ، میسوزد غم نامه ی انتظار و بیقراریها ، 
و می آید روز آزادی از زندان تنهایی ها!


-مرا در آغوش خودت نگیر ،که این احساس تضمینی برای ماندن نیست ،
تو میگویی قلبم را به تو میدهم و مرا میبوسی ، اما بوسیدن قول ماندن نیست!


-آسان است دلبستن ، ولی سخت است دلدادگی ،

تو برایم پروانه نباش که سوختن شمع ، همیشگی نیست!


-در آغوش تو خوابیدن دلیل ان نیست که وجودت برای همیشه مال من است ، 
این قانون عشق است که هوس سرچشمه خوبی برای ما نیست!


-نمیخواهم فاصله بین ما باشد ، در این دو روز دنیا ، یک روز آن تنها بودم 
و زین پس میخواهم در کنار تو باشم!


-قلب من سرزمینی بود خشک ، بارانی از خون عشقت در آن بارید 
و اینک قلبی دارم از جنس نور!
تویی سرچشمه ی این نور ، میبوسم تو را از همین راه دور .


-تو باش در کنارم  تا همیشه آرام باشم ، جدا از غم و غصه ها باشم ،
سرپناهم باشی ، تکیه گاهت باشم ، گلم باشی ، باغبانت باشم !


-تو باش تا دنیا بی تو نباشد ، زیبایی های زندگی با تو زیبا باشد ،
من عاشق این زیبایی هستم ، بگذار که زندگی در قلب ما زنده باشد ، 
و من به عشق تو ، زیبا زندگی کنم!


-آن لحظه که تو را دیدم ، هیچگاه فکر نمیکردم که روزی اینگونه اسیرم!
آن لحظه که با تو عهد بستم ، باور نمیکردم که تا ابد مال تو هستم!


-آن لحظه که تو را دیدم ، میدانستم روزی برای تو میمیرم 
و اینک میمیرم روزی که دیگر تو را نبینم!


-گرچه لایق این عشق نیستی ، اما قلب مجنونم تو را لایق میداند!
گرچه برایت هیچ ارزشی ندارم ، اما عشق برای من با ارزش است!


-فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!
اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!
گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !


-به عشق نمی اندیشم ، تنها به تو مینگرم گرچه تو را نمیبینم!
عشق را حقیر میدانم و تو را سرچشمه ی عشق ، با تو درد دل میکنم ،
گرچه پاسخی نمیشنوم!


-به امید اینکه قلبم را نشکنی و با وفا باشی ، 
به امید اینکه با من همدرد و همصدا باشی ،
به امید اینکه همیشه برایم آشنا باشی ، صادقانه با تو می مانم!


-به تو دل بستنم اشتباه بود ، سهم من از امروز ، 
تاوان اشتباهات دیروز بود!
اشتباه من از آغاز جمله گویا بود ، بارها توبه کردم ، 
اینبار  عاشق شدنم گناه بود!


-در آغوش تو خوابیدنم اشتباه بود ، 
حس کردم که مال منی ، بوسیدن لبهایت حرام بود


-تو آتشی بودی که تنها لحظه ای که در آغوش من بودی شعله ور میشدی ،
من شمعی بودم که با گرمای سوختنم در هوای سرد قلب تو زنده مانده بودم!


-درد های من یکی دو تا نیست ، قلب من خدا را دارد ، تنها نیست


-در قلب من نمان که اینجا کویری بیش نیست ، 
اینجا نمان که غمها از قلبم رفتنی نیست!


-تو مرا از خانه قلبت بیرون بینداز ، من در خانه ی قلبت مینشینم ، 
تو به من محبت نرسان ، من در همانجا میمیرم!


-در این لحظه که به انتظار غروب نشسته ام دلم تنها تو را میخواهد!
در این لحظه که تنهایی مرا در میان خودش گرفته است دلم تنها تو را میخواهد!
در این لحظه که دلتنگم و چشمهایم بارانیست دلم تنها تو را میخواهد!


-اینک اگر زنده ام در خاطر من هستی که پر پر نشده ام ، 
من شمعی هستم که همچنان به عشق تو میسوزم!


-حالا که رفتی نه اشکی در چشمانم مانده و نه قلبی در سینه ام می تپد!
حالا حتی با تنهایی نیز رفیق نیستم ، بگذار برایت بگویم که از تنهایی نیز تنهاتر
شده ام!


-به یادم می آید که میگفتی با همه فرق داری ، نه انگار خیالی بیش نبود، 
تو حتی از همه نیز بی وفاتر بودی!


-به عشق نیازی ندارم ، من مهر و محبت تو را میخواهم ،
در لا به لای کتاب های عاشقانه به دنبال کلمات زیبا نگرد، 
که من وجود تو را میخواهم!


-دردت را بگو ، من که بهانه ای ندارم ، 
مدتهاست تو را دارم ولی به درد تنهایی دچارم ، یار وفاداری ندارم!


-کاش در میان همه ، یک لحظه نیز به من نگاه میکرد، تا با نگاهش نفس بگیرم ،
کاش لحظه ای به حرف دلم گوش میکرد تا با حرفم قلب پاکش را از او بگیرم!


-نگاهم کن که سوی چشمانم به نور چشمان تو بسته است
و نور چشمانت ، روشن بخش قلب تاریک من است!


-هنوز کسی به معنای واقعی عشق پی نبرده است ، 
قلبهای شکسته برای کسی تازه نیست ،
در این زمانه عاشق شدن آسان است اما عاشق ماندن افسانه ای بیش نیست!


-من که میدانم آخر قصه ای که نوشته ای ، حرف از وفاداری زده ای ،
 تو که خودت نوشته ای قصه است ، پس نگو ماندنم برای همیشه است، 
حقیقت این است که دلم بدجور شکسته است!


-نه تو بی منی و نه من بی تو هستم ، تو مال من و من در قلب تو هستم!


-گرچه لایق قلب پاک و مهربان تو نیستم اما بگذار در گوشه ای از قلبت زندگی کنم 
و آخر سر نیز بمیرم!


-نه تو بی منی و نه من بی تو هستم ، این بازی سرنوشت است ،
تو بی من زنده ای و من بی تو جایم در زیر خاک است!


-حالا که در قلبم نشستی ، باور کن که همه ی زندگی ام هستی ،
نیستم دیگر در این دنیا آن لحظه که تو دیگر برای من نیستی!


-همسفرم دستانم را بگیر که این عشق جاودانگیست ،
با من بمان که این سفر بی پایان همیشگیست !


-مهر و محبت را در جاده های زندگی جا نگذار،
هیچگاه بر روی قلبم که با تو وفادار خواهد ماند پا نگذار و
در آخر کلمه ی دوستت دارم تا نگذار !


-اگر باران نمی بارید هیچگاه بغض آسمان شکسته نمیشد!
اگر زیر باران قدم نمیزدم ، هیچگاه دلم از دردها خالی نمیشد!
اگر گریه نمیکردم هیچگاه قلبم از غم و غصه ها رها نمیشد!
اگر با تو نبودم هیچگاه نفس کشیدنهایم تکرار نمیشد!


-چه کسی شنید صدای فریاد مرا در زیر باران ،
فریادی که گویا تنها ، خدا بود که شنید، حال مرا که دید ، 
از پریشانی من گریست!


-در آغوش گرفتنت رویای شیرین من است!
رویایی که در سر دارم قشنگترین صحنه زندگی من است!
تو نمیدانی که آنچه در دل دارم درد چند ساله ی من است!
تو نمیدانی که بودنت بهانه ای برای بودن من است!


-از عشق نگو برایم ، شنیده ها تکرار است ،
دل شکستن و بی وفایی کار ما عاشقان است!


-تو را به آسانی به دست نیاورده ام ،
در کوچه پس کوچه های بی کسی سالها در جستجوی تو گشته ام ،
تو را یافتم و بر خاک عشق سجده کردم ، اشک ریختم و به خدا توکل کردم!


-خدا را سپاس میگویم که عشق را به من داد، عشق را سپاس 
میگویم که فرشته ای همچو تو را به من داد!


-هدیه ای با ارزش تر تو برای من در دنیا نیست!
گلی خوشبوتر از تو در گلستان زندگی در میان گلها نیست!
عزیزتر از تو در قلبم هیچکس نیست، باوفاتر از تو هیچ باوفایی نیست!


-ای هدیه با ارزش من از طرف خدا برای این قلب تنها ، دوستت دارم تا آخر دنیا!


-دیگر به شکستن عادت کرده ام ، آنقدر سوخته ام که خاکستر شده ام!
آنقدر بی وفایی دیده ام که خودم نیز بی وفا شده ام!


-نمیدانستم فاصله بین عاشق شدنم و یک لحظه بستن چشمهایم ، جداییست!
نمیدانستم سهم همه ما عاشقان بی وفاییست، پایان این راه یک جاده خاکیست!


-حال و هوای دلم مثل خزان است ، این حال ، درد همه عاشقان است!
فصل های دلم بی بهار است ، در حسرت شکفتن غنچه محبت نشسته ام ، 
این انتظار بی پایان است!


-تو که عاشقم نبودی ، پس چرا گفتی عاشقی، تو که دوستم نداشتی ، 
پس چرا به پای من نشستی، تو که میگفتی همیشه با منی ، پس چرا مرا تنها گذاشتی...


-کاش با تو بودن همیشه تکراری شود ، من عاشق این تکرارم ، 
کاش دوباره لحظه آشنایی نیز تکرار شود....


-هرگز نمیخواستم روزی بیاید که حرفهایم تکراری باشد ، 
صبح تا شب بگویم دوستت دارم ، 
عاشقت هستم و زندگی ام مثل حبابی روی آب باشد!


-خورشید که ما را دید ، دیگر نتابید! گرمای عشق ما از خورشید گرمتر است!
ماه که تو را دید تا صبح نالید! چهره تو، از ماه زیباتر است!
   

*مولف : مهدی لقمانی* 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد